مهدی آذر یزدی از ده حکایت تا حق و ناحق + روز ملی ادبیات کودک و نوجوان
تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۸۵۶۴۱۰۲
مهدی آذر یزدی نویسنده کودک و نوجوان و خالق مجموعه کتابهای قصههای خوب برای بچههای خوب و قصههای کهن ۱۸ تیر ۱۳۸۸ درگذشت و این روز به نام روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نامگذاری شد.
به گزارش ایمنا مهدی آذریزدی نویسنده ادبیات کودکان ایران در بازنویسی و بازآفرینی آثار کهن پیشگام بوده است و پرتیراژترین نویسنده تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مهدی آذریزدی ۲۷ اسفندماه سال ۱۳۰۰ در خرمشاه شهر یزد متولد شد، کودکیاش را به یاری پدر در کشاورزی پرداخت و سپس تا ۲۰ سالگی در بیشه بنایی مشغول به کار شد. او سپس رهسپار حرفهای جوراببافی شد و این انتخاب سرآغاز آشنایی او با کتاب و قلم و قصه شد.
در واقع صاحب این کارگاه بافندگی تصمیم به راهاندازی دومین کتابفروشی شهر یزد در آن سالها گرفت و از میان شاگردانی که در کارگاهش مشغول به کار بودند، آذریزدی را جهت کار در کتابفروشی معرفی کرد و کار در حوزه کتاب همانا و آشنایی با نویسندگان و شاعران و اهالی ادب همانا. اتفاقی که آذریزدی خود در توصیف آن چنین گفت: «دیگر گمان میکردم به بهشت رسیدهام. تولد دوباره و کتاب خواندن من شروع شد.»
آذریزدی مدتی در چاپخانه علمی، کتابفروشیهای «خاور»، «ابن سینا»، «امیرکبیر»، «بنگاه ترجمه و نشر کتاب»، روزنامه «آشفته» و روزنامه «اطلاعات» کار کرد و سالهای سال به شغل غلطگیری نمونههای حروفچینی شده یا تصحیح کتاب مشغول بود.
تحصیلات مهدی آذریزدیمهدی آذر یزدی هیچگاه به مدرسه نرفت اما در ۵۴ سالگی برای اولین بار وقتی در مقابل یک کلاس درس ایستاد، نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد. وی الفبا را از پدرش یاد گرفته بود، پدری که موافق رفتن او به مدرسه نبود و او را پای منبرهای مذهبی بزرگ کرد.
قصههای خوب برای بچههای خوبمهدی آذر یزدی در سال ۱۳۳۵ و در ۳۵ سالگی، پس از آنکه قصهای از انوار سهیلی در چاپخانه توجهاش را به خود جلب کرد به فکر سادهنویسی قصه آنطور که مناسب کودکان باشد افتاد. این ایده، زمینهساز خلق جلد اول کتاب قصههای خوب برای بچههای خوب شد، او این مجموعه را شبها در یک اتاق دو در سه متری زیر شیروانی مینوشت و نگران بود که کتاب خوبی نشود و او را مسخره کنند.
وی سپس دوره هشت جلدی قصههای خوب برای بچههای خوب شامل دفترهای قصههای کلیله و دمنه، قصههای مرزبان نامه، قصههای سندباد نامه و قابوس نامه، قصههای مثنوی مولوی، قصههای قرآن، قصههای شیخ عطار، قصههای گلستان و ملستان و قصههای چهارده معصوم را منتشر کرد. این کتابها بازنویسی کلیله و دمنه، مرزبان نامه، سندبادنامه و قابوسنامه، گلستان، مثنوی و آثار عطار به زبان ساده است.
این مجموعه تا به امروز به زبانهای اسپانیایی، ارمنی، چینی و روسی ترجمه شده است و دوره هشت جلدی این کتاب تا به حال بیش از ۶۴ بار تجدید چاپ شده است.
همچنین از این مجموعه انیمیشنی ۲۶ قسمتی نام «قصههای خوب، برای بچههای خوب» به تهیهکنندگی مرکز پویانمایی صبا تولید شده است که در اقدامی جالب قصهها توسط خود او برای کودکان روایت میشود.
جوایز مهدی آذر یزدیمهدی آذریزدی برای قصههای خوب برای بچههای خوب در سال ۱۳۴۲ (۱۹۶۷ میلادی)، برنده جایزه یونسکو شد و سال ۱۳۴۵ جایزه سلطنتی کتاب سال را از آن خود کرد.
کتابهای وی از طرف شورای کتاب کودک نیز کتاب برگزیده سال شدهاند. او در سال ۱۳۷۹ به سبب نگاشتن داستانهای قرآنی و دینی، خادم قرآن شناخته شد. چندین دفعه از سوی حوزه هنری استان یزد، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، بنیاد ریحانة الرسول (س) برای وی مراسم بزرگداشت برگزار شدهاست. پس از مرگ او در شهر یزد به همت حوزه هنری استان یزد و با همکاری ادارهٔ پست آن شهر تمبر یادبودی با شمارگان ۱۶۰۰ چاپ شد.
ازدواج مهدی آذریزدیمهدی آذر یزدی هرگز ازدواج نکرد. وی دارای یک فرزندخوانده بود.
درگذشت مهدی آذریزدیمهدی آذر یزدی ۱۸ تیر ۱۳۸۸ در بیمارستان آتیه تهران درگذشت و پیکر او در حسینیه خرمشاه یزد در نزدیکی محل زندگیاش به خاک سپرده شد.
روز ملی ادبیات کودک و نوجوانروز درگذشت مهدی آذر یزدی یعنی ۱۸ تیر هرسال به پاس بیش از ۵۰ سال تلاش وی برای خلق آثار ارزشمند در حوزه کتاب کودک روز ملی ادبیات کودک و نوجوان نامگذاری شدهاست.
کتابهای مهدی آذر یزدی اصل موضوع. تهران: اشرفی, ۱۳۴۵. (قصههای تازه از کتابهای کهن ۱۰) بافنده داننده قصه از جامع الحکایت دهستانی. تهران: اشرفی، ۱۳۵۰.( قصههای تازه از کتابهای کهن ۹) بچه آدم: قصه ساده و کوتاه حی بن یقظان. تهران: اشرفی، ۱۳۴۵.( قصههای تازه از کتابهای کهن ۴) پنج افسانه: درباره حیوانات-برگزیده از منابع ایرانی. تهران: اشرفی، ۱۳۴۵.( قصههای تازه از کتابهای کهن ۵) حق و ناحق: یک داستان از سیاست نامه خواجه نظام الملک. تهران، ۱۳۴۵. (قصههای تازه از کتابهای کهن ۲) خاله گوهر. شیراز: کمیته ملی پیکار با بیسوادی, ۱۳۵۴. خیر و شر: یک داستان از هفت گنبد نظامی گنجوی. تهران: اشرفی ،۱۳۴۴.( قصههای تازه از کتابهای کهن ۱) ده حکایت: داستان برای کودکان. تهران: اشرفی، ۱۳۴۵. (قصههای تازه از کتابهای کهن ۳) شعر قند و عسل، یا حکایت پشه و زنبورعسل و گاو. تهران: اشرفی، ۱۳۴۵. فالگیر. شیراز: کمیته ملی پیکار با بیسوادی, ۱۳۵۴. قصهها و مثلها: نمونههایی از مثلهای قصهدار. تهران: اشرفی ،۱۳۴۶. (قصههای تازه از کتابهای کهن ۷) قصههای تازه از کتابهای کهن: مجموعه کامل ده دفتر در یک کتاب. تهران: اشرفی، ۱۳۶۹ قصههای خوب برای بچههای خوب: قصه برگزیده از مثنوی معنوی. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۳. قصههای خوب برای بچههای خوب: قصه برگزیده از کلیله و دمنه. تهران: امیرکبیر، ۱۳۳۶. قصههای خوب برای بچههای خوب: قصه برگزیده از مرزباننامه. تهران: امیرکبیر، ۱۳۳۸. قصههای خوب برای بچههای خوب: قصه برگزیده از مثنوی معنوی. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۳. قصههای خوب برای بچههای خوب: قصه برگزیده از سندبادنامه و قابوسنامه. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۱. قصههای خوب برای بچههای خوب: قصه برگزیده از گلستان و ملستان. تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۲. قصههای خوب برای بچههای خوب: قصه برگزیده از آثار شیخ عطار. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۷. قصههای خوب برای بچههای خوب: قصه برگزیده از قصههای قرآن. تهران: امیرکبیر، ۱۳۴۵. قصههای خوب برای بچههای خوب: قصههای چهارده معصوم. تهران: امیرکبیر, ۱۳۶۳. قصههای ساده، تهران، دادجو، ۱۳۶۳. گربه تنبل، تهران، نشر جهان دانش، ۱۳۷۱. گربه ناقلا، تهران: اشرفی، ۱۳۵۱. مثنوی بچه خوب. تهران: اشرفی، ۱۳۵۱. مرد و نامرد: یک داستان از هزار و یک شب. تهران: اشرفی، ۱۳۴۶.( قصههای تازه از کتابهای کهن ۶) هشت بهشت: هشت اثر منظوم. تخران: سازمان انتشارات اشرفی ۱۳۵۰. (قصههای تازه از کتابهای کهن ۸) کد خبر 432628منبع: ایمنا
کلیدواژه: چه کسی چه روزی مهدی آذر یزدی نویسنده روز ملی ادبیات کودک و نوجوان ادبیات کودک و نوجوان قصه های خوب برای بچه های خوب قصه های کهن روز ادبیات کودک و نوجوان شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق روز ملی ادبیات کودک و نوجوان قصه های خوب برای بچه های خوب قصه برگزیده مهدی آذر یزدی قصه ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۸۵۶۴۱۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«کودکان اُتیسمی» روی مرز باریک مرگ و زندگی
خبرگزاری مهر؛ گروه مجله_ زهرا افسر: عکس یک دختربچه اصفهانی صفحه شبکههای اجتماعیام را پر کرده بود؛ عکس دیانای بالای آن بزرگ نوشته: «گم شده». چند روزی اخبار را زیر و رو میکنم اما کسی از پیدا شدن دخترک ۱۱ ساله چیزی نمیگوید. تا اینکه خبر دیگری از دیانا «دختر بچه گم شده اصفهانی» پخش میشود.
دیانا گم نشده بود؛ مادرش او را به یک باغ متروکه برده و با چاقو دخترش را به قتل رسانده؛ بعد جسدش را آتش زده و همه جا اعلام کرده که دخترش مفقود شده است. چند روز از این خبر میگذرد اما فکر این دختر از سرم بیرون نیامده. بستگان نزدیکش گفتهاند این دختر مبتلا به «اتیسم» بوده است. بغض تمام وجودم را میگیرد. به دیانا فکر میکنم؛ به مادرش و به تمام کودکان اتیسمی و خانوادههایشان.
نجات مهدیها
از همان ابتدای کودکی، دایره افرادی که میتوانست با آنها ارتباط برقرار کند بسیار محدود بود. در اولین رفتارهای مهدی، مادرش فکر میکرد کودکش اجتماعی نیست و این کاملاً طبیعی است. اما بعد از مدتی علائم جدیتری از خود را نشان دادند.
مهدی رفتارها و نگاههای متفاوتتری از هم سن و سالهای خودش داشت و نداشتن قدرت تکلم به اضافه موارد دیگری که روز به روز در او ظهور میکرد مادرش را مصمم کرد تا پیگیر این حالات فرزندش باشد. مهدی دچار اختلال یکپارچگی حسی بود؛ یعنی اگر سرش به جایی برخورد میکرد درد را احساس نمیکرد؛ اگر ساعتها غذا نمیخورد گرسنه نمیشد یا بعد از غذا خوردن احساس سیری نداشت. بروز رفتارهای کلیشهای و حرکتی، علائم بیش فعالی و حتی مشکلات گوارشی موارد دیگری بود که نشان میداد مهدی شرایط ویژهای دارد.
مادرش که یک زن دهه شصتی است از همان روزهای اول مواجهه با این علائم به خوبی در مورد این اختلال تحقیق کرد و به موقع درمان فرزندش را شروع کرد. سالهای ۸۸-۸۹ میزان آگاهی نسبت به اختلال اتیسم تقریباً صفر بود تا جایی که حتی عده زیادی از اقوام و آشنایان این مادر سعی کردند او را از پیگیری این اختلال منصرف کنند و نسبت به این موضوع بسیار بدبین بودند. اما زن جوان دست برنداشت و با پیگیریهایش متوجه شرایط مهدی شد. خیلی زود درمان کودک دو ساله شروع شد و همین رسیدگی به موقع باعث شد مهدی حالا در سن ۱۶ سالگی با یک بچه سالم تقریباً فرقی نداشته باشد و اگر کسی گذشته او را نداند چندان متوجه این اختلال در او نمیشود؛ هرچند که این اختلال تا آخر عمر با او همراه است اما شدت آن بسیار کاهش یافته و کنترل شده است.
مدارا با ترس
مهدی کودک مبتلا به اتیسم به همراه مادرش در مراکز توانبخشی دورههای لازم را میدیدند و آموزش آنها همچنان ادامه داشت. او به دستور پزشک داروهایی را برای افزایش سطح تمرکزش مصرف میکرد تا بتواند در هفتسالگی مانند بچههای دیگر به مدرسه برود. سال ۹۴ برای خواندن اول ابتدایی به مدرسه رفت؛ اما نه یک مدرسه عادی. او باید سال سرنوشتساز کلاس اول را در مدرسه استثنایی میگذراند؛ سالی که معمولاً در ذهن و شکلگیری پایه تحصیلی همه کودکان بسیار تأثیرگذار است مخصوصاً برای کودک اتیسمی که شرایط احساسی ویژهای را تجربه میکند.
مهدی، روزهای اول با مادر یا دخترخالهاش سر کلاس درس میرفت؛ اما طولی نکشید که با محیط ارتباط برقرار کرد و توانست تنها پشت نیمکت بنشیند. ترسی که مهدی هفت ساله داشت این بود که نکند برای بازگشت از مدرسه دیر به دنبالش بروند. برای همین یک سوال را مکرراً تکرار میکرد: «مامان! یعنی مدرسهم تمام شد، تو جلوی دری؟».
مطالعات و تحقیقات پزشکی نشان داده که کودکان دارای اختلال اتیسم، ترسهای شدید اجتماعی و احساسی را تجربه میکنند، ترسهایی که شاید برای کودکان یا افراد دیگر معنایی نداشته باشد و غیر منطقی به نظر برسد؛ اما تمام وجود فرد مبتلا به اتیسم را در برمیگیرد و باعث میشود علائم و رفتارهای غیرعادی در او تشدید شوند. کنار آمدن با ترسهای مختلف افراد مبتلا به اتیسم یکی از دشوارترین مواردی است که خانوادهای این افراد با آنها مواجهاند و به صبر زیاد و روحیه قوی برای مدارا با آن نیاز دارند.
اختلال یا استعداد؟
چند ماه گذشت و مادر مهدی خوشحال بود که توانسته با پیگیری به موقع، کودکش را در همان سن هفت سالگی به مدرسه بفرستد؛ تا اینکه یک روز مهدی ناراحت به خانه آمد و گفت دیگر نمیخواهد مدرسه برود. وقتی دلیلش را پرسیدند جواب داد: «من از بچههای دیگر دیرتر یاد میگیرم و آنها من را مسخره میکنند.» خانوادهاش گمان کردند بهانه میآورد تا از زیر درس خواندن فرار کند؛ اما پایان کلاس اول ابتدایی که رسید، مدیر مدرسه کارنامهها را تحویل داد و به مادر مهدی گفت باید یک بار دیگر بخاطر شرایط خاصش اول ابتدایی را تکرار کند. او در ریاضی و نقاشی خوب بود اما در فارسی نه. مهدی فارسی را از سمت چپ مینوشت؛ کاری که شاید بیش از یک اختلال یک استعداد و توانایی خاص باشد.
دومین سالی که مهدی کلاس اول بود هم تمام شد اما بار دیگر به او گفتند که نمیتواند به کلاس دوم برود. بالاخره با پیگیریهای فراوان مادر مهدی مشخص شد دلیل عقب ماندن فرزندش از سایر دانشآموزان کلاس این است که بچههایی که از لحاظ ذهنی مشکل دارند با آنها که معلولیت جسمی دارند و از نظر مغزی سالم هستند، با هم در یک کلاس هستند. در چنین شرایطی طبیعی بود که کودکان اتیسمی و کودکانی که از نظر ذهنی شرایط خاصی دارند از بقیه دانشآموزان عقب بمانند.
مهدی حالا ۱۶ سال دارد و چند سالی است به همراه خانوادهاش مهاجرت کرده است. کودکی که دو سال در کلاس اول ابتدایی درجا زده بود هفت ماه بعد از مهاجرت به ایتالیا میتوانست به ایتالیایی حرف بزند و بنویسد. حالا موفق شده در سن ۱۶ سالگی وارد دانشگاه شود؛ هرچند هنوز با برخی ترسها و اضطرابها و علائم دیگری از اتیسم دست و پنجه نرم میکند.
آدم امن کودکان خاص باشید
نکته مهم این است که با گذشت سالهای زیاد از شناسایی اختلالاتی مانند اتیسم، هنوز هم آگاهی چندانی نسبت به آن وجود ندارد. رسانههای مختلف، تولیدکنندگان آثار صوتی و تصویری و دستگاههای مربوطه، برای شناساندن بیماریهای خاص و فرهنگ رفتار با آنان چه کردهاند؟ چند اثر هنری در این زمینه ساخته شده است؟
فارغ از حوزه رسانه، کارکنان مراکز مختلف از کادر درمان و آموزش گرفته تا خدمات مختلف و شرکتهای خصوصی زمانی آگاهی و اطلاعات لازم درباره نحوه رفتار با این افراد را دارند؟ این کودکان روزی بزرگ میشوند و ح تی اگر در محیط تحصیلی جداگانهای درس خوانده باشند، نیاز دارند روزی کنار بقیه مردم وارد بازار کار شوند. گروههای مخالف جامعه چقدر پذیرش، معرفت و دانش کافی برای تعامل صحیح با این افراد را دارند؟
هرچند امروزه آموزشهای بیشتری درباره چگونگی رفتار با این کودکان به مردم داده شده؛ اما هنوز نوع رفتار صحیح با افراد اتیسمی آن طور که باید در جامعه فراگیر نشده است. نه تنها جامعه، حتی اطرافیان این کودکان ممکن است هنوز با این خلأ آموزشی مواجه باشند و درست ندانند که طرز برخورد با یک اتیسمی چگونه است. خیلی اوقات بستگان، ناخواسته روان کودک دارای اختلال اتیسم را مورد آزار قرار میدهند و این در حالی است که این افراد اتیسمی به هیچ عنوان نباید از طرف نزدیکان خود احساس ترس و ناامنی کنند.
کوچکترین جملات یا رفتارهای تهدیدآمیزی که شاید در مواجهه با کودکان عادی استفاده میشود برای کودک اتیسمی حکم یک محرک عصبی را دارد و او را به شدت به هم میریزد؛ حتی ممکن است باعث حس ناامنی و ترس ابدی در او شود، طوری که در بزرگسالی به صورت جدی احساس وحشت، او را آزار دهد. نزدیکان این افراد باید آدمِ امن زندگی کودک خود باشند و این حتماً به بهبود سریعتر آنها کمک کنید. اگر کودکی با بیماری خاص به شما اعتماد کند راحتتر تمرینات توانبخشی را انجام میدهد و شما را دشمن خود نمیداند. این همان راز بزرگی است که این خانوادهها باید آن را بدانند و راه و روشاش را پیدا کنند.
بیدفاع؛ مثل یک نوزاد
حتماً دیدهاید وقتی یک نوزاد متولد میشود با هر گریه او، دیگران نظرهای متفاوت میدهند زیرا متوجه خواسته نوزاد نمیشوند. ماجرای کودکان مبتلا به اتیسم هم همین است؛ آنها از سایر هم سن و سالهای خود مظلومتر و به نوعی بسیار بیدفاع هستند؛ مغز فرد اتیسمی نمیتواند در زمینه رفتارهای اجتماعی و مهارتهای ارتباطی به درستی عمل کند و به همین دلیل است که اکثر آنان منزوی هستند و نمیتوانند از همان سالهای اولیه رشد خود، با دیگران ارتباط برقرار کنند. اولین زنگ خطر برای خانوادهها میتواند همین ارتباط نگرفتن کودکان با محیط پیرامون باشد.
مورد دیگری که افراد حتی بزرگسال مبتلا به اتیسم ممکن است به آن دچار باشند؛ نداشتن قدرت تکلم است. همچنین این افراد در برابر تغییر رفتارهای تکراری و کلیشهای مقاومت دارند و در برقراری ارتباط چشمی تا حدی ناتوان هستند. همچنین این افراد نمیتوانند پاسخ مناسبی به محرکات محیطی نشان بدهند. اختلالات اتیسم، از لحاظ شدت علائم با یکدیگر متفاوت هستند و در سه سطح کلی دستهبندی میشوند: «سطح نیازمند حمایت، سطح نیازمند حمایت زیاد، سطح نیازمند حمایت بسیار زیاد»
نکته حائز اهمیت این است که اگر خانوادهها از همان سنین پایین موارد گفته شده و علائم کلی بیماریهای خاص از جمله اتیسم را بدانند و در صورت مشاهده آنها در کودک خود به پزشک مراجعه کنند؛ میتوانند درمان را شروع کنند و آینده او را نجات دهند. البته به شرط آن که در تشخیص این علائم دچار وسواس فکری نشوند و فقط به تشخیص قطعی پزشک تکیه داشته باشند.
نقطه امن بیرون از گود
اتفاق دختر بچه اصفهانی نه اولین مورد است نه احتمالاً آخرین. پرونده دیانا یادآوری کرد هر خانوادهای توان، آگاهی، صبر و قدرت مالی لازم حمایت و مراقبت از کودکان اتیسمی را ندارد؛ یادآوری کرد همه کودکان اتیسمی به اندازه مهدی خوشاقبال نیستند و شانس زندگی در خانوادهای را ندارند که تمام وقت در اختیار آنان باشند.
همه کسانی که بیرون از گود نشستهاند مادر کودک اصفهانی را مقصر میدانند؛ هرچند در غیرانسانی بودن اقدام او هیچ شکی نیست اما اگر مادر یا پدر آموزشهای لازم را ندیده باشند، تحت حمایتهای روانشناختی قرار نگیرند و در ثبات روانی قابل اطمینانی نباشند، وقوع چنین اتفاقات تلخ و آزاردهندهای بعید نیست.
اکثر خانوادههایی که کودک مبتلا به بیماری خاص مثل اتیسم دارند، تا تجربه کردن آسیب جدی فاصله چندانی ندارند. عدم حمایتهای مادی و معنوی و ناآگاهی گسترده در سطح جامعه این خانوادهها را مشکلات جدی مواجه میکند و سرنوشت بسیاری از زوجهایی که فرزند آنها دچار بیماریهای خاص باشد به جدایی و طلاق منجر میشود.
یک جستوجوی ساده در شبکههای اجتماعی، ناامیدی والدین این کودکان را نشان میدهد. روشن است که اگر این خواندهها به حال خود رها شوند و ساز و کارها مناسب برای حمایت از آنها تقویت نشود، نه تنها در بیماری اتیسم بلکه در ۲۶ گروه بیماری دیگر که در زیرمجموعه بیماریهای خاص قرار گرفتهاند شاهد این سرنوشتهای تلخ خواهیم بود. اینکه سرنوشت یک کودک مبتلا به بیماری خاص، شبیه مهدی باشد یا دیانا، تا حد زیادی میتواند در دستان مسؤولان باشد…
کد خبر 6099238